بدون عنوان
اولین عروسی که رفتیم وجراتمون باز شد عروسی دختر خاله مامان بود با کلی اعصاب خوردی که نکنه خدای ناکرده مریض بشی روز حنابندون بردمت حمومو خوشگل کردیمو لباسامونم جمع کردیمو رفتیم عروسی خداروشکر خوشت اومدو چشم از عروس خانم که میگه شما دوماد ایندشی وزنبیل گذاشته برنمیداشتی ای ناقلاااا هوای مادر شوهرشم داره
اینم اقا اروین روی میز تالار موقع شام ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی