ارویناروین، تا این لحظه: 8 سال و 8 روز سن داره

زیباترین حس زندگی

حال این روزهای من با تو خوش است

جابجایی

عزیز مامان سلام فدا شم آروین جونم این روزا داریم به اواسط تابستون ۹۷ نزدیک میشیم تازه ازمون سردفتری دادم با کلی استرس رفتم اراک اما استرس بعد اسباب کشیهههه چند روزی هست که خونه رو جمع کردیم و خداییی کوچولوی من بسیار همکاری میکنی و زیاد اذیت نمیکنی امیدوارم روزای سخت  چیدن وسایلم همکاری کنییییی مامانی این روزا یخورده صحبت کردنت بهتر شده و جمله های دوکلمه ای میسازی و کلمات بیشتری میگی عاشق بالا گفتنی و میگی بادا قربون صدای نازک و زیبات که مثل صدای سازی دلنوازه🎶🎶🎶🎶🎶 الان که مینویسم بعد یه روز پرکار خسته بودیو خوابیدی ... همکنون دوسال و سه ماهته
1 مرداد 1397

دوسالگی

آ آروین خوشگلم ببخش دیر به دیر خاطراتتو ثبت میکنم  مشغول اماده شدن برای ازمون سردفتریم دعا کن واسه مامانیی اینجا شما دوسال و یکماهتونه پرجنب وجوش و فعال کلمات زیادیو میگی مثلا میگی تلولی بجای تریلی و لودل بجای لودر و ادبی بجای بی ادب خخخخ خوشگلم دوسالگی ۱۲ کیلو وقدت ۹۱ بود قربون قدت بشم دروجکم ... این منظره گل روستایی مادریمونه و تولد دوسالگیت که با کیک مامان پز کلی خودمونی شد چونکه توی خونه ز خودمون با کمترین امکانات برگذار شد خخ...
2 خرداد 1397

دوچرخه

سلام اروین خوشگلم نفس مامان این روزا خیلی وروجک وبلا شدی همکنون دوسال و ۹ روزته و اولین حرف کلناتو میگی مثل با یعنی بادکنک یا نم یعنی نمک قا قاشق و... بابا حاجی برات یه دوچرخه خوشگل برا تولدت خریده که خیلییییی دوسش داری و از کنارش جم نمیخوری حتی ماشینتم یادت رفته خخخخخ اخرین عکسم خواب بدون پستانک اینم اروین امیر کوچولو اینم عینک اقا اروین که افتاب ادیاش میکنه...
1 ارديبهشت 1397

پایان پستانک

سلام مامان جونی گل پسرم روز سه شنزه ۲۸ فروردین ۹۶ از پستونک خلاصی یافتی با کمک تلخک ،ببخشیدااااد اما دوروزه روزا کلا در حال ورجه ورجه ای و نمیخوابی ما را خواب ببرد شما را بازییییی اما خداروشکر دیگه دنبال پستونک نیستی اینم پایان قول دوم ...هوراااااااااااا بیست و سومم یه تولد یه نفری برات گرفتیم با کیک مامان پز عکس یادمون رفت بگیریم خخخخ...
28 فروردين 1397

تولد و ۱۳ بدر ۹۷

خوشگل مامان ۱۳فروردین که تولد مامانی بود قرار بود روز قبلش بریم کیک تولدمو بگیریم تو راه اب هویج خوردیمو با مامان پری و عمو فرشید رفتیم کیک خریدیمو گل زن عموم ۱۴ فروردین تولدش بود دوتا رو یکی کردیمو دوتا کیک خریدیم برگشتنی مامان پری مریض شد خلاصه بعد پاک کردن ۱۴ کیلو کنگر توسط مامان و بابا و کلی بدو بدو و خستگی مامان و دکتر رفتن مامان پری ۱۱ و نیم شب یه تولد الکی گرفتیم اینم از بدشانسی مامانت ... خلاصه شبش من کلی معده درد داشتم و مریض شدم اما بخاطر ۱۳ بدر به روی خودم نیوردم مامان پری دوباره رفت دکتر و کل اماده کردن وسایل افتاد رو دوش من و عمه با ان حال ندار خلاصه صبح بابا و عمو رفتن سراب گاماسیاب و مکان مورد نظر رو یافت کردن شماهم با امی...
20 فروردين 1397

عقد خاله

اروین جان مامانش رفته عقد خاله منا فدات بشم شاه داماد اینده ...تاریخ ۸ فروردین ۹۷ ...
10 فروردين 1397